سلطان عشق
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است
که از خاطر توبا همه خاطره ها محو شوم
اگر کلید قلبی را نداری قفلش نشکن
اگر خداحافظی در راه است سلام نکن
اگر دستی را گرفتی رهایش نکن
دفتری که بسته شد دیگه بازش نکن
قلبی که شکسته شد دیگه نآزش نکن
*******************************
خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر همسرم را میشنوم این یعنی او زنده و سالم در کنار من است.
خدا را شکر که باید ریخت و پاش های بعد از مهمانی را جمع کنم این یعنی دوستانم در کنارم بوده اند.
خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم این یعنی توان سخت کار کردن دارم.
خدا را شکر که باید زمین را جارو و پنجره ها را تمیز کنم این یعنی من خانه ای دارم.
خدا را شکر که لباس هایم برایم کمی تنگ شده اند این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.
خدا را شکر که مالیت میپردازم این یعنی شغل و درآمد دارم و بیکار نیستم.
خدا را شکر که جای پارک پیدا نکردم این یعنی ماشین دارم.
خدا را شکر که سروصدای همسایه ها را میشنوم این یعنی من توانایی شنیدن دارم.
خدا را شکر که گاهی بیمار میشوم این یعنی به یاد آورم اغلب اوقات سلامت هستم.
خدا را شکر که هر روز صبح با صدای زنگ ساعت بیدار میشوم این یعنی من هنوز زنده ام.
ما باید خدا را همیشه و در همه حال شکر کنیم در داده ها و نداده هایش...
*********************************************************************
**********************************************************************
.jpg)
کویر خشک قلبم بارید که دل بیخبرم عاشق شد
و به عشقش میبالد
نمیدانم میداند که با دیدنش میرود از تن و جانم خستگی
نمیدانم تا کی عاشق میماند
نمیدانم میداند بدون او بیقرارم ، هیچم ، پیچم
نمیدانم میداند در انتظار فردای با او بودنم
نمیدانم چگونه سر کنم لحظات بی او بودن را
نمیدانم میداند که هیچگاه عشق واقعی نمیمیرد
نمیدانم میداند دوست ندارم در رویای کسی دیگر باشم
بیا امشب دمی با من کنار بسترم بنشین
من از عشق تو میسوزم تو با خاکسترم بنشین
به اشک چشم و خون دل تو را من آرزو دارم
بیا همچون غبار غم به چشمان ترم بنشین
مرا گفتی که میآیم تو را باور نمیکردم
در این غم خانهی هستی به باغ باورم بنشین
به حاتم خانهی چشمم اگر دیدی غمی پنهان
قدم بردار از آن چشم و به چشم دیگرم بنشین
به جانم آتش عشقت ببین امشب چه میسازد
مرا دیدی اگر بی جان کنار پیکرم بنشین
ز آه آتش افروزم پیاپی شعله میبارد
بیا آب محبت شو به روی افکرم بنشین
مرا رسوا چو مجنون بیابان گرد میخواهی
مکن ای نازنین دیگر از این رسواترم بنشین
*********************************************************
اینجا من هستم؛ سکوتی محض
سکوتی شکسته و درهم بخاطر هر روز ندیدن تو
اینجا من هستم ؛ تهی از زندگی و روزمرهگی
خالیتر از همیشه؛ با کلافی درهم و پیچ در پیچ
معنی سکوتم را با چشمانم برایت بارها فرستادهام
اینجا من هستم با آوازی که هرگز نشنیدی
من هستم و سازی مبهم
اینجا من مانده ام تنها در پس اندوه صدای کهنه سازم
من هستم و گلی پرپر شده از عشقی کور
من هستم و یکرنگی شکستهام
اینجا در شهری دور من ماندهام به انتظار هر لحظه که میایی
در شهری خاک گرفته و غروبی تنگ
که سینهام را هر آن میدرد
اینجا من ماندهام و سرمایی که استخوانم را داغان کرده است
من هستم سیمایی شکستهتر از همیشه
اینجا من هستم و خیال همیشگی چشمان مشکی تو
-------------------------------------------------------------------------------
خسته ام
ذهنم پر تشویش
قلبم پر درد
گوش هایم دیگر طاقت هیچ هیاهویی ندارند
لحظه های بی رحم پی درپی هم می گذرند
انتظاری تلخ
نه
انتظار شیرین است
چون پس از پایانش لحظه ی دیدار است
وقتی که صدای نفست در گوش من طنین انداز است
انتظارم دیگر رو به پایان است
با بودن تو
ذهنم پر از آرامش
قلبم مملو از عشق
چشم هایم پر شور
اما
لحظه های بی رحم تند و تند از پی هم می گذرند
وصدای نفست را از من باز پس می گیرند
باز هم
قلبم پر درد
ذهنم پر تشویش
چشم هایم خسته است
همه ی عمرم و با تو سر کنم
بازم کمه ، بازم کمه
لحظه، لحظه هام و از تو پر کنم
بازم کمه، بازم کمه
اگه فردا رو میخوام برای با تو بودنه
بازم کمه، بازم کمه
خورشید و ماه و ستارهها رو با تو دوست دارم
ابرای آسمون و بارون و با تو دوست دارم
دوست دارم سر بزارم رو شونه هات خوابم کنی
دوست دارم سپیده دم با بوسه بیدارم کنی
بازم کمه، بازم کمه
***************************************************************************************





