نمی دانم که این عشق چگونه بر
کویر خشک قلبم بارید که دل بیخبرم عاشق شد
و به عشقش میبالد
نمیدانم میداند که با دیدنش میرود از تن و جانم خستگی
نمیدانم تا کی عاشق میماند
نمیدانم میداند بدون او بیقرارم ، هیچم ، پیچم
نمیدانم میداند در انتظار فردای با او بودنم
نمیدانم چگونه سر کنم لحظات بی او بودن را
نمیدانم میداند که هیچگاه عشق واقعی نمیمیرد
نمیدانم میداند دوست ندارم در رویای کسی دیگر باشم
بیا امشب دمی با من کنار بسترم بنشین
من از عشق تو میسوزم تو با خاکسترم بنشین
به اشک چشم و خون دل تو را من آرزو دارم
بیا همچون غبار غم به چشمان ترم بنشین
مرا گفتی که میآیم تو را باور نمیکردم
در این غم خانهی هستی به باغ باورم بنشین
به حاتم خانهی چشمم اگر دیدی غمی پنهان
قدم بردار از آن چشم و به چشم دیگرم بنشین
به جانم آتش عشقت ببین امشب چه میسازد
مرا دیدی اگر بی جان کنار پیکرم بنشین
ز آه آتش افروزم پیاپی شعله میبارد
بیا آب محبت شو به روی افکرم بنشین
مرا رسوا چو مجنون بیابان گرد میخواهی
مکن ای نازنین دیگر از این رسواترم بنشین
*********************************************************
اینجا من هستم؛ سکوتی محض
سکوتی شکسته و درهم بخاطر هر روز ندیدن تو
اینجا من هستم ؛ تهی از زندگی و روزمرهگی
خالیتر از همیشه؛ با کلافی درهم و پیچ در پیچ
معنی سکوتم را با چشمانم برایت بارها فرستادهام
اینجا من هستم با آوازی که هرگز نشنیدی
من هستم و سازی مبهم
اینجا من مانده ام تنها در پس اندوه صدای کهنه سازم
من هستم و گلی پرپر شده از عشقی کور
من هستم و یکرنگی شکستهام
اینجا در شهری دور من ماندهام به انتظار هر لحظه که میایی
در شهری خاک گرفته و غروبی تنگ
که سینهام را هر آن میدرد
اینجا من ماندهام و سرمایی که استخوانم را داغان کرده است
من هستم سیمایی شکستهتر از همیشه
اینجا من هستم و خیال همیشگی چشمان مشکی تو
-------------------------------------------------------------------------------
خسته ام
چشم هایم خسته است
ذهنم پر تشویش
قلبم پر درد
گوش هایم دیگر طاقت هیچ هیاهویی ندارند
لحظه های بی رحم پی درپی هم می گذرند
انتظاری تلخ
نه
انتظار شیرین است
چون پس از پایانش لحظه ی دیدار است
وقتی که صدای نفست در گوش من طنین انداز است
انتظارم دیگر رو به پایان است
با بودن تو
ذهنم پر از آرامش
قلبم مملو از عشق
چشم هایم پر شور
اما
لحظه های بی رحم تند و تند از پی هم می گذرند
وصدای نفست را از من باز پس می گیرند
باز هم
قلبم پر درد
ذهنم پر تشویش
چشم هایم خسته است
**********************************
همه ی عمرم و با تو سر کنم
بازم کمه ، بازم کمه
لحظه، لحظه هام و از تو پر کنم
بازم کمه، بازم کمه
اگه فردا رو میخوام برای با تو بودنه
بازم کمه، بازم کمه
خورشید و ماه و ستارهها رو با تو دوست دارم
ابرای آسمون و بارون و با تو دوست دارم
دوست دارم سر بزارم رو شونه هات خوابم کنی
دوست دارم سپیده دم با بوسه بیدارم کنی
بازم کمه، بازم کمه

***************************************************************************************




